آدم باید یک خانه در خیالش داشته باشد، یک خانه مثلا جنگلی!
که بدانی همیشه سرِ جایش است.
فقط کافی ست چشمانت را ببندی و تمام...
واردش شوی،
برای خودت چای دم کنی با عطرِ هِل و دارچین! سپس بروی صفحه گردانِ موردِ علاقهات را انتخاب کنی بگذاری تویِ گرامافونِ گوشهی سالن تا پخش شود...
پردهها را کنار بزنی و نور همه جا را روشن کند! سری به گلدانهایت بزنی...
بعدش چایت را برداری بنشینی کنارِ پنجره و خودت را به یک آرامشِ خیلی عمیق دعوت کنی! آرامشی که برای یک عمر بی حوصلگی کافیست!
دوشنبه سی ام دی ۱۳۹۸ | 2:5 | :)