پرونده کنکور 99 هم با تموم خوب و بدش بسته شد
دوران شیرینی نبود ولی درسای قشنگی بهم داد :)
روز کنکور ک روی صندلیم نشستم ، دوستایی ک حتی فکرشم نمیکردم بمونن اطرافم بودن و خب خیلی خوشحال شدم ک تنها نیستم!
وقتی تموم شد با خودم گفتم با این ماسک مطمئنا منو نمی شناسن
ولی از شانس قشنگم سرمو هر طرف ک میچرخوندم یه آشنا زل میزد تو چشام
اینطوری شد ک 6 _7 نفر دور صندلیم حلقه زدن و شروع کردن به ناله و زاری و ... :)
دخیل بسته بودن به من ک دعا کن قبول بشیم و ...
خوبیِ من اینه ک در این جور مواقع برخلاف بقیه اصلا نمیتونم گریه کنم ... برعکس طوری میخندم ک هر کی نگام میکنه میگه قبولی دیگه!
خلاصه ک با تموم ماجراهای جذاب اون روز، 31 مرداد 99 به آخرش رسید ...
ولی من هنوز تو شوکم 😶
صبح ها ساعت 6 بیدار میشم و همش دلشوره درسایی ک نخوندم باهام و تقریبا هیچ فرقی با روزای قبل کنکور نداره
تموم برنامه هایی ک برای این روزا ریختم هم از مغزم shift+delet شده
فکر نکنم عوارض کنکور حالا حالا ها دست از سرم بر داره ... =)
دوشنبه سوم شهریور ۱۳۹۹ | 19:3 | :)